پاسخ و سازگاری به تمرینات
زهرا حسین زاده بارکورسرایی؛ عاطفه عاکف؛ حمید اراضی؛ جواد مهربانی؛ فرهاد رحمانی نیا
چکیده
مقدمه و هدف: هدف این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی به دو شیوه کامپوند ست و سوپر ست بر محیط عضلانی، قدرت، استقامت عضلانی و درصدچربی در زنان جوان فعال بود. روششناسی پژوهش: تعداد 30 آزمودنی سالم با میانگین سن: 79/3 ± 52/26 سال، میانگین وزن: 76/3 ± 22/63 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 63/2 ± 59/21 کیلوگرم/مترمربع به سه گروه تمرین مقاومتی با ...
بیشتر
مقدمه و هدف: هدف این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی به دو شیوه کامپوند ست و سوپر ست بر محیط عضلانی، قدرت، استقامت عضلانی و درصدچربی در زنان جوان فعال بود. روششناسی پژوهش: تعداد 30 آزمودنی سالم با میانگین سن: 79/3 ± 52/26 سال، میانگین وزن: 76/3 ± 22/63 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 63/2 ± 59/21 کیلوگرم/مترمربع به سه گروه تمرین مقاومتی با شیوه کامپوند ست؛ سوپر ست و بدون تمرین (کنترل) تقسیم شدند. پروتکل شامل تمرین هشت عضله بزرگ در هشت هفته و هر هفته 3 جلسه با روش سوپرست و کامپوند ست تحت تمرین قرار گرفتند. تعداد ست های تمرینی برای هر عضله 4 ست بود. تجزیه و تحلیل آماری با روش ANOVA یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته های تحقیق شامل موارد زیر بود:نتایج: هشت هفته تمرین کامپوندست و سوپرست بر دور بازو و ران، قدرت و استقامت بالاتنه و پایین تنه، درصد چربی بدن و سطوح بزاقی هورمونهای کورتیزول وتستوسترون در زنان جوان اثر داشت (٠٥/٠>P) و در مقایسه با گروه کنترل نیز معنی دار بود. به نظرمی رسد هر دو مدل تمرینی توانسته بر محیط اندامها، قدرت و استقامت عضلانی و درصد چربی بدن اثرگذار باشد. بنابراین اجرای تمرینات مقاومتی با هر دو الگو می تواند بر هورمون های تستوسترون و کـورتیزول و نسبت آن دو موثر باشد. بنابراین زنان جوان فعال برای بهره گیری از فوائد تمرین مقاومتی و افزایش سطح آنابولیکی بدن از شیوه های تمرینی کامپوندست و سوپرست می توانند استفاده کنند.
فیزیولوژی ورزشی
فهیمه مهربانی؛ فرهاد رحمانی نیا؛ جواد مهربانی؛ نسرین رضویانزاده
چکیده
مقدمه: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) وضعیتی است که در آن تجمع چربی در کبد افزایش مییابد. ورزش میتواند با جلوگیری از تجمع بیش از حد چربی در کبد به عنوان یک مداخله غیردارویی منجر به بهبود این عارضه و جلوگیری از پیشرفت بیماریهای مزمن کبدی باشد. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر تمرینات ترکیبی با شدتهای متفاوت بر FGF-21، مقاومت به انسولین، آنزیمهای ...
بیشتر
مقدمه: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) وضعیتی است که در آن تجمع چربی در کبد افزایش مییابد. ورزش میتواند با جلوگیری از تجمع بیش از حد چربی در کبد به عنوان یک مداخله غیردارویی منجر به بهبود این عارضه و جلوگیری از پیشرفت بیماریهای مزمن کبدی باشد. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر تمرینات ترکیبی با شدتهای متفاوت بر FGF-21، مقاومت به انسولین، آنزیمهای کبدی و ترکیب بدن زنان مبتلا به کبد چرب بود. مواد و روشها: تعداد 33 زن مبتلا به NAFLD با میانگین سنی 75/7±45/43 سال و شاخص توده بدنی 6±84/32 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند؛ اینتروال هوازی (AIT) - تمرین مقاومتی (ترکیبی 1)، اینتروال شدید (HIIT) - تمرین مقاومتی (ترکیبی 2) و گروه کنترل. برنامه تمرینی به مدت 12 هفته و 3 جلسه در هفته انجام شد. متغیرهای پژوهش قبل و بعد از دوره تمرینی اندازه گیری شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیریهای مکرر (05/0p<) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد شاخص HOMA-IR و FGF-21 سرمی در گروههای تمرین ترکیبی در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش یافته بود (05/0>p). در سطوح آنزیمهای ALT و AST، اثر و تفاوت معنی داری مشاهده نشد. همچنین، کاهش معنیداری درصد چربی بدن مشاهده شد (05/0>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد زنان مبتلا به NAFLD احتمالا بتوانند از هر دو شدت تمرین ترکیبی مقاومتی و اینتروال متوسط و شدید بهعنوان یک راهکار غیردارویی برای کاهش درصد چربی و بهبود مقاومت به انسولین و FGF-21 استفاده کنند.
مریم مصطفویان؛ احمد عبدی؛ جواد مهربانی؛ علیرضا براری
چکیده
هدف: تبدیل بافت چربی سفید (WAT) به بافت چربی قهوهای (BAT) یکی از روشهای بالقوه درمان چاقی میباشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و کپسایسین بر بیان FNDC5 و مقادیر پروتئینی آیریزین بافت چربی احشایی در موشهای تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب (HFD) میباشد. روش شناسی: 40 سر موش صحرایی نر ویستار به مدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) ...
بیشتر
هدف: تبدیل بافت چربی سفید (WAT) به بافت چربی قهوهای (BAT) یکی از روشهای بالقوه درمان چاقی میباشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و کپسایسین بر بیان FNDC5 و مقادیر پروتئینی آیریزین بافت چربی احشایی در موشهای تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب (HFD) میباشد. روش شناسی: 40 سر موش صحرایی نر ویستار به مدت 8 هفته با رژیم غذایی نرمال (8=n، ND) و HFD (32=n) تغذیه شدند. بعد از هشت هفته همه موشها به 5 گروه: ND، HFD، رژیم غذایی پرچرب-تمرین (HFDT)، رژیم غذایی پرچرب-کپسایسین (HFDCap) و رژیم غذایی پرچرب-تمرین- کپسایسین (HFDTCap) تقسیم شدند. گروههای تمرین به مدت هشت هفته برنامه تمرین هوازی فزاینده (25-15 متر در دقیقه، 60-30 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی تردمیل انجام دادند. کپسایسین (mg/kg/day 4) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشاندهنده کاهش بیان FNDC5 (001/0p=) و آیریزین (000/0p=) در گروه HFD نسبت به گروه ND بود. همچنین میزان بیان FNDC5 و آیریزین در گروههای HFDT (به ترتیب 006/0p=، 020/0p=)، HFDCap (به ترتیب 005/0p=، 021/0p=) و HFDTCap (به ترتیب 000/0p=، 000/0p=) نسبت به HFD افزایش معنیداری داشت. میزان بیان FNDC5 و آیریزین در HFDTCap نسبت به گروههای HFDT (به ترتیب 037/0p=، 035/0p=) و HFDCap (به ترتیب 044/0p=، 033/0p=) نیز افزایش معنی داری داشت. بحث: تمرین هوازی همراه با مصرف کپسایسین با افزایش FNDC5 و آیریزین در بافت چربی احشایی، اثر مضاعفی بر عوامل موثر بر قهوهای کردن بافت چربی داشت.
بهروز اسماعیلی؛ احمد عبدی؛ جواد مهربانی
چکیده
هدف: لیپوکالین-2 و اینترلوکین-1بتا (IL-1ß) از عوامل التهابی موثر بر مقاومت به انسولین میباشند. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با مکمل عصاره دارچین بر سطوح خونی لیپوکالین-2 و IL-1ß در موشهای مقاوم به انسولین میباشد. روششناسی: در این مطالعه تجربی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه (کنترل ...
بیشتر
هدف: لیپوکالین-2 و اینترلوکین-1بتا (IL-1ß) از عوامل التهابی موثر بر مقاومت به انسولین میباشند. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی اثر تمرین هوازی همراه با مکمل عصاره دارچین بر سطوح خونی لیپوکالین-2 و IL-1ß در موشهای مقاوم به انسولین میباشد. روششناسی: در این مطالعه تجربی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه (کنترل (9=n)، تمرین هوازی (9=n)، عصاره دارچین (9=n) و تمرین هوازی+ عصاره دارچین (9=n)) تقسیم شدند. القای مقاومت به انسولین با استفاده از محلول فروکتوز 10 درصد به مدت 5 هفته انجام شد. گروه های تمرین پنج روز در هفته ( با شدت 75-80 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی) به مدت 8 هفته تمرین هوازی را انجام دادند. به گروه های مکما یاری 200 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز عصاره دارچین، تزریق شد. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه در سطح معنیداری 05/0 p≤ تحلیل شد. یافتهها: کاهش معنیداری در میزان لیپوکالین-2 گروه تمرین نسبت به گروه کنترل و نسبت به گروه عصاره دارچین مشاهده شد (05/0>p). همچنین در هر سه گروه تجربی، میزان IL-1ß نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری را نشان داد (05/0>P)، و کاهش معنی داری در گروه تمرین عصاره دارچین نسبت به گروه تمرین و عصاره مشاهده شد (05/0>p).. نتیجهگیری: نتیجه پژوهش حاضر نشان داد که تمرین هوازی همراه با عصاره دارچین بیشتر از هر کدام به تنهایی بر کاهش IL-1ß اثر دارد. اما اثر ترکیب تمرین هوازی و عصاره دارچین بر لیپوکالین-2 نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
جواد مهربانی؛ امید خوش خوی
چکیده
هدف: یکی از پیامدهای مهم اجرای فعالیتهای ورزشی شدید، بروز التهاب سیستمی است که منجر به اُفت عملکرد و بروز پاسخهای مرحله حاد التهاب میشود. احتمالاً مصرف مکملهای تقویت کننده سیستم ایمنی، میتواند بر بهبود این اختلالات اثرگذار باشد.
پژوهش حاضر اثر یک جلسه فعالیت شدید روی تردمیل به دنبال مکملسازی کوتاه مدت گلوتامین بر سطوح خونی ...
بیشتر
هدف: یکی از پیامدهای مهم اجرای فعالیتهای ورزشی شدید، بروز التهاب سیستمی است که منجر به اُفت عملکرد و بروز پاسخهای مرحله حاد التهاب میشود. احتمالاً مصرف مکملهای تقویت کننده سیستم ایمنی، میتواند بر بهبود این اختلالات اثرگذار باشد.
پژوهش حاضر اثر یک جلسه فعالیت شدید روی تردمیل به دنبال مکملسازی کوتاه مدت گلوتامین بر سطوح خونی گلوکز، انسولین، hs-CRP، فیبرینوژن، گلبولهای سفید و سطح لاکتات خون در 19 مرد جوان ورزشکار را مورد ارزیابی قرار داده است.
روششناسی: آزمودنیها با روش نمونهگیری تصادفی به دو گروه گلوتامین (تعداد 9 نفر؛ سن: 8/0±1/21 سال؛ وزن: 2/6±9/68 کیلوگرم) و دارونما (تعداد 10 نفر؛ سن: 6/0±9/20 سال؛ وزن: 8/6±9/66 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه گلوتامین 16 گرم گلوتامین را با 50 گرم ساکاروز (شکر معمولی) مخلوط کرده و همراه 5/1 گرم آبلیمو در 300 میلیلیتر آب مصرف کردند. گروه دارونما نیز به ازای هر نفر 300 میلیلیتر آب حاوی 5 درصد ساکاروز و 15/0 درصد آبلیمو به آن افزوده شده بود مصرف کردند. پس از 15 دقیقه استراحت آزمودنیها به روش دوسوکور محلول گلوتامین و دارونما را مصرف و پس از 1 ساعت استراحت، فعالیت واماندهساز بروس را انجام دادند.
یافتهها: بین مقادیر hs-CRP در گروه گلوتامین نسبت به دارونما بلافاصله بعد از فعالیت و یک ساعت بعد از فعالیت نسبت به قبل از فعالیت تفاوت معنیداری مشاهده نشد. مقادیر گلوکز، انسولین و فیبرینوژن خون بلافاصله پس از فعالیت بین دو گروه تفاوت معنیدار و نسبت به قبل از فعالیت افزایش معنیداری نشان داد (05/0>p). مقادیر گلبولهای سفید خون مشابه با سطوح لاکتات، بلافاصله پس از فعالیت نسبت به پیش از آن در دو گروه تغییر معنی دار و در همین مرحله بین دو گروه تفاوت معنیداری را نشان داد (05/0>p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف گلوتامین پیش از فعالیت ورزشی شدید از افزایش hs-CRP سرم پس از فعالیت جلوگیری کرده اما نتوانسته مانع از افزایش فیبرینوژن شود. به طور کلی مصرف مکمل گلوتامین احتمالاً موجب کاهش مهمترین شاخص مرحله حاد التهاب یعنی CRP پس از یک وهله فعالیت شدید میشود.
فرهاد رحمانینیا؛ جواد مهربانی؛ مهدیه زنگنه
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، ، صفحه 173-185
چکیده
هدف: افزایش سن در زنان و بروز آمنوره میتواند منجر اختلالات تغذیهای و به دنبال آن چاقی و ناخرسندی زنان از تناسب اندام خود شود. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی رابطه بین اختلالات تغذیهای، آمنوره و نارضایتی از شکل بدن در زنان میانسال ورزشکار و غیر ورزشکار بود. روششناسی: به این منظور 434 زن (108 ورزشکار و 326 غیر ورزشکار) بین سنین 50-35 در این ...
بیشتر
هدف: افزایش سن در زنان و بروز آمنوره میتواند منجر اختلالات تغذیهای و به دنبال آن چاقی و ناخرسندی زنان از تناسب اندام خود شود. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی رابطه بین اختلالات تغذیهای، آمنوره و نارضایتی از شکل بدن در زنان میانسال ورزشکار و غیر ورزشکار بود. روششناسی: به این منظور 434 زن (108 ورزشکار و 326 غیر ورزشکار) بین سنین 50-35 در این پژوهش شرکت کردند. دادههای پژوهش بهوسیله پرسشنامههای جمعیتشناسی، بررسی سابقه فعالیت ورزشی، وضعیت قاعدگی، نگرش غذایی-26 گزینهای و مقیاس تصویری شکل بدن جمعآوری شد. قد و وزن به منظور تعیین BMI واقعی، ادراک شده و دلخواه اندازهگیری شد. دادهها با آزمونهای یومان ویتنی و همبستگی اسپیرمن مورد آنالیز قرار گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد بین اختلال تغذیه و آمنوره ثانویه در دو گروه، تفاوت معنیداری وجود نداشت. در حالی که بین نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن و BMI واقعی بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده شد (05/0P<). میزان نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن در زنان غیر ورزشکار بیشتر بود (05/0P<). نتیجهگیری: بهطورکلی به نظر میرسد ورزش کردن میتواند در کاهش اختلالات تغذیهای و نارضایتی از بدن برای افزایش عملکرد یا تناسباندام نقش داشته باشد.
حمید محبی؛ پویان صیاد حقشمار؛ جواد مهربانی
دوره 3، شماره 2 ، تیر 1392، ، صفحه 155-166
چکیده
چکیده
هدف: بررسی پاسخ IgA و کورتیزول بزاقی به کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن متعاقب فعالیت تناوبی پاروزنی در مردان قایقران رشتۀ کایاک بود.
روش پژوهش: آزمودنیها شامل 10 مرد قایقران نخبۀ رشتۀ کایاک، با میانگین سنی 4/2±6/18 سال، قد 07/4±2/179 سانتیمتر و وزن 6/9±3/68 کیلوگرم بودند که در دو جلسۀ مجزا به فاصلۀ حداقل 7 روز در دو آزمون شرکت کردند و مورد ...
بیشتر
چکیده
هدف: بررسی پاسخ IgA و کورتیزول بزاقی به کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن متعاقب فعالیت تناوبی پاروزنی در مردان قایقران رشتۀ کایاک بود.
روش پژوهش: آزمودنیها شامل 10 مرد قایقران نخبۀ رشتۀ کایاک، با میانگین سنی 4/2±6/18 سال، قد 07/4±2/179 سانتیمتر و وزن 6/9±3/68 کیلوگرم بودند که در دو جلسۀ مجزا به فاصلۀ حداقل 7 روز در دو آزمون شرکت کردند و مورد ارزیابی قرار گرفتند. در یک نوبت در شرایطی که سطوح گلیکوژن طبیعی بود، پروتکل فعالیت تناوبی شامل سه وهله پاروزنی به مسافت 1000 متر با فواصل استراحتی 5/1 برابر زمان پارو زدن با شدت 90% حداکثر ضربان قلب انجام شد و در نوبت دیگر، بعدازظهر روز قبل از اجرای آزمون اصلی، به منظور کاهش ذخایر کربوهیدراتی بدن، یک آزمون پاروزنی با شدت %80 حداکثر ضربان قلب به مدت 60 دقیقه و نیز 4 وهله پاروزنی به مسافت 250 متر با شدت 90% حداکثر ضربان قلب و فواصل استراحت 5/1 برابر زمان پاروزدن انجام دادند. سپس وضعیت تغذیۀ آزمودنیها کنترل شد و از آنها خواسته شد تا در شب قبل از آزمون ناشتا باشند. صبح روز بعد و پس از 12 ساعت ناشتایی، پروتکل فعالیت تناوبی اجرا شد. نمونههای بزاقی، قبل، بلافاصله و 3 ساعت پس از پایان فعالیت جمعآوری شد. از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی جهت تعیین محل تفاوت و از آزمون t مستقل برای مقایسۀ اختلاف در شرایط طبیعی و کاهش ذخایر کربوهیدراتی استفاده شد.
یافتهها: یک نوبت فعالیت تناوبی پاروزنی در شرایط سطوح طبیعی و کاهش ذخایر کربوهیدراتی موجب کاهش میزان IgA و افزایش کورتیزول بزاقی بهطور معنیداری شد (05/0>P)، با این وجود تفاوت معنیداری بین پاسخهای IgA و کورتیزول در این دو شرایط مشاهده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد یک نوبت فعالیت تناوبی پاروزنی در شرایط سطوح طبیعی و کاهش ذخایر کربوهیدراتی موجب کاهش میزان IgA و افزایش کورتیزول بزاقی در کایاکرانان نخبه میشود.
واژگان کلیدی: عملکرد ایمنی، کاهش ذخایر کربوهیدراتی، ایمونوگلوبولین A، کورتیزول بزاقی، قایقرانان نخبه