مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
نسرین رمضانی؛ عباسعلی گائینی؛ سیروس چوبینه؛ محمدرضا کردی؛ مهدی هدایتی
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 89-98
چکیده
هدف: رتینول متصل به پروتئین چهار (RBP-4) آدیپوکاینی است که در تنظیم عملکرد انسولین و متابولیسم گلوکز شرکت دارد. هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی بر غلظت سرمی RBP-4 و شاخص مقاومت انسولینی در موشهای صحرایی نر دیابتی نوع دو بود. روش شناسی: هجده سر موش صحرایی نر 8 هفته ای (میانگین وزنی 1/13±6/233 گرم) به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. موشها ...
بیشتر
هدف: رتینول متصل به پروتئین چهار (RBP-4) آدیپوکاینی است که در تنظیم عملکرد انسولین و متابولیسم گلوکز شرکت دارد. هدف از این پژوهش بررسی اثر تمرین هوازی بر غلظت سرمی RBP-4 و شاخص مقاومت انسولینی در موشهای صحرایی نر دیابتی نوع دو بود. روش شناسی: هجده سر موش صحرایی نر 8 هفته ای (میانگین وزنی 1/13±6/233 گرم) به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. موشها با استفاده از داروی نیکوتین آمید و استرپتوزتوسین دیابتی شدند. پنج روز پس از تزریق، تست دیابت با نوار قند خون انجام شد و موش هایی که گلوکز ناشتایی آنها بین 400-126 میلی گرم در دسی لیتر بود به عنوان نمونه دیابتی در نظر گرفته شدند. موش ها به روش تصادفی و بر اساس همگن سازی وزن بدن در دو گروه کنترل دیابتی (9 n=) و هوازی دیابتی (9 n=) قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته و 5 روز هفته روی نوار گردان انجام شد. تمرین با سرعت 10 متر بر دقیقه و شیب 5%، به مدت 15 دقیقه شروع شد و هر دو هفته به صورت فزاینده افزایش یافت تا به سرعت 25 متر بر دقیقه و شیب 5% ، به مدت 40 دقیقه رسید. مقادیر RBP-4 به روش الایزا و مقاومت انسولین با شاخص HOMA-IR اندازه گیری شد. یافتهها: القای دیابت نوع دو باعث افزایش وزن و افزایش مقادیر RBP-4 سرمی (بیش از 40 میوگرم در لیتر) شد. همچنین، افزایش معنیدار در وزن عضله در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (05/0P<). مقادیر RBP-4 سرمی پس از تمرینات در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (05/0P<). همچنین، مقادیر گلوکز ، انسولین و شاخص مقاومت انسولینی در گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری پیدا کرد (05/0P<). نتیجهگیری: به نظر میرسد هشت هفته تمرین هوازی با شدت 80-60 درصد VO2max می تواند در کاهش RBP-4 و شاخص مقاومت انسولینی در افراد مبتلا به دیابت نوع دو موثر باشد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
پروین خدادادی؛ حمید محبی
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 99-108
چکیده
هدف: آیریزین اثرات مفید فعالیت ورزشی بر متابولیسم انرژی را میانجیگری میکند. با این حال پاسخ آیریزین به فعالیت ورزشی مقاومتی و متغیرهای تمرینی مربوط به آن کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مطالعه با هدف تعیین اثر ترتیب فعالیت ورزشی مقاومتی بر غلظت آیریزین سرم و لاکتات خون در زنان دارای اضافهوزن انجام شد. روش پژوهش: ...
بیشتر
هدف: آیریزین اثرات مفید فعالیت ورزشی بر متابولیسم انرژی را میانجیگری میکند. با این حال پاسخ آیریزین به فعالیت ورزشی مقاومتی و متغیرهای تمرینی مربوط به آن کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این مطالعه با هدف تعیین اثر ترتیب فعالیت ورزشی مقاومتی بر غلظت آیریزین سرم و لاکتات خون در زنان دارای اضافهوزن انجام شد. روش پژوهش: هشت زن دارای اضافهوزن (سن 5/4±6/41 سال، قد 1/0±161 سانتیمتر، وزن 5/4±8/73 کیلوگرم، BMI 1±6/28 kg/m2) بهصورت تصادفی، دو ترتیب فعالیت ورزشی مقاومتی شامل؛ ترتیب فعالیت از عضلات بزرگ به کوچک (پرس پا، پرس سینه، قایقی، اکستنشن زانو، سرشانه، فلکشن زانو، جلو بازو، پشت بازو) و از عضلات کوچک به بزرگ (عکس ترتیب فعالیت عضلات بزرگ به کوچک) را در دو جلسهی مجزا با فاصلهی یک هفته و با استفاده از طرح تحقیقی متقاطع انجام دادند. حرکات با 80 درصد یک تکرار بیشینه، در 3 نوبت، هر نوبت 10 تکرار و استراحت 2 دقیقهای بین نوبتها و حرکات انجام شد. نمونههای خونی قبل و بلافاصله بعد از فعالیت گرفتهشد. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تی وابسته و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافتهها: افزایش معنیداری در غلظت آیریزین سرم و لاکتات خون بلافاصله بعد از هر دو ترتیب فعالیت ورزشی مقاومتی نسبت به قبل از فعالیت مشاهده شد (05/0P≤). غلظت لاکتات خون پس از ترتیب فعالیت از عضلات بزرگ به کوچک بهطور معنیداری بیشتر از ترتیب فعالیت از عضلات کوچک به بزرگ بود (05/0P≤). درحالیکه تغییرات آیریزین سرم بین دو ترتیب فعالیت معنیدار نبود. همچنین همبستگی مثبت و معنیداری بین لاکتات و آیریزین در هر دو ترتیب فعالیت ورزشی مشاهده شد (05/0P≤). نتیجهگیری: فعالیت ورزشی مقاومتی میتواند منجر به افزایش غلظت آیریزین سرم در زنان دارای اضافهوزن گردد که این افزایش مستقل از ترتیب فعالیت ورزشی مقاومتی است.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
کریم آزالی علمداری؛ فرهاد غلامی
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 109-119
چکیده
هدف: پروتئین متصل شونده به رتینول -4 (RBP-4) به عنوان آدیپوکاین مترشحه از بافت چربی نقش مهمی در مقاومت انسولینی و اختلالات متابولیکی ایفا میکند. با وجود نقش مفید تمرین هوازی بر بهبود اختلالات متابولیکی، تأثیر تمرین هوازی بر RBP-4 و ارتباط آن با فاکتورهای متابولیکی در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک مشخص نیست. بنابراین هدف از پژوهش حاضر ...
بیشتر
هدف: پروتئین متصل شونده به رتینول -4 (RBP-4) به عنوان آدیپوکاین مترشحه از بافت چربی نقش مهمی در مقاومت انسولینی و اختلالات متابولیکی ایفا میکند. با وجود نقش مفید تمرین هوازی بر بهبود اختلالات متابولیکی، تأثیر تمرین هوازی بر RBP-4 و ارتباط آن با فاکتورهای متابولیکی در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک مشخص نیست. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح RBP-4 سرمی و شاخص مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به سندروم متابولیک بود. روششناسی: در یک پژوهش نیمهتجربی، 24 زن مبتلا به سندروم متابولیک(سن: 91/4±79/52 سال، شاخص توده بدن: 37/2±77/32 کیلوگرم بر مترمربع و اوج اکسیژن مصرفی: 55/2±40 لیتر بر دقیقه) بهطور تصادفی به دو گروه تمرین هوازی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین هوازی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته با شدت 50-60 درصد اوج اکسیژن مصرفی به مدت 20-40 دقیقه به اجرای تمرینات هوازی پرداختند. قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازهگیریهای ترکیب بدنی و خونگیری انجامشده و پس از جداسازی سرم، سطوح RBP-4، نیمرخ لیپیدی، گلوکز و انسولین اندازهگیری و شاخص مقاومت به انسولین محاسبه گردید. دادههای جمعآوریشده با استفاده از آزمون t همبسته و مستقل و آزمون پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و سطح معنیداری برای کلیه آزمونها 05/0 P<در نظر گرفته شد. یافتهها: تمرین هوازی باعث کاهش معنیدار RBP-4 سرم، گلوکز، شاخص مقاومت به انسولین، وزن بدن، درصد چربی، شاخص توده بدنی (BMI)، دور کمر و امتیاز z سندرم متابولیک و افزایش معنیدار لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C) شد (05/0P<). همچنین تغییرات RBP-4 ارتباط معنیداری با تغییرات درصد چربی، تری گلیسرید، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین داشت (05/0P<). نتیجهگیری: تمرین هوازی میتواند باعث کاهش RBP-4 سرمی و بهبود مقاومت انسولینی و برخی شاخصهای خطر متابولیک در زنان با سندروم متابولیکی شود و احتمالاٌ شاخص مقاومت انسولینی میتواند تحت تأثیر تغییرات RBP-4 قرار بگیرد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
نیکو خسروی؛ هادی روحانی؛ سمانه غفاری
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 121-132
چکیده
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر زمان اجرای تمرین بر میزان حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO)، شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی (FATmax) و زمان رسیدن به حداکثر اکسیداسیون چربی (MFOtime) و ارتباط آن با شاخص های ترکیب بدن در زنان با وزن طبیعی و دارای اضافه وزن بود. روششناسی: چهارده دانشجوی 20-30 ساله در دو گروه با وزن طبیعی (تعداد= 7 نفر، BMI= 0/2 ± ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر زمان اجرای تمرین بر میزان حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO)، شدت متناسب با حداکثر اکسیداسیون چربی (FATmax) و زمان رسیدن به حداکثر اکسیداسیون چربی (MFOtime) و ارتباط آن با شاخص های ترکیب بدن در زنان با وزن طبیعی و دارای اضافه وزن بود. روششناسی: چهارده دانشجوی 20-30 ساله در دو گروه با وزن طبیعی (تعداد= 7 نفر، BMI= 0/2 ± 9/22 کیلوگرم بر متر مربع) و اضافه وزن (تعداد = 7 نفر، BMI= 3/2±0/29 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی هدفمند انتخاب و در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنی ها طی 2 جلسه با فاصله 7 روز، یک فعالیت ورزشی فزاینده با مراحل 3 دقیقه ای را پس از 9 الی 10 ساعت ناشتایی یکبار در صبح و بار دیگر در عصر اجرا کردند. مقادیر اکسیژن مصرفی و دی اکسید کربن دفعی به صورت نفس به نفس در طول آزمون با استفاده از دستگاه تجزیه تحلیل گازهای تنفسی اندازه گیری و میزان اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات با استفاده از معادلات عنصرسنجی محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمونهای آماری t وابسته و مستقل به ترتیب برای مقایسه متغیرها بین صبح و عصر و بین دو گروه استفاده گردید. یافتهها: میانگین MFO در نوبت صبح در گروه اضافه وزن به طور معنی داری بیشتر از مقدار آن در گروه با وزن طبیعی بود (05/0P<). همچنین، تفاوت معنی داری بین دو گروه در نوبت عصر مشاهده نشد. بین درصد چربی بدن با MFO در نوبت صبح و عصر رابطه معنی داری وجود نداشت؛ اما بین درصد چربی بدن و MFOtime در گروه اضافه وزن در نوبت عصر رابطه معکوس معنی داری وجود داشت (92/0- = r، 05/0P<) نتیجهگیری: بطور کلی به نظر می رسد MFO در حین فعالیت ورزشی در افرادی که درصد چربی بیشتری دارند، بالاتر است. البته این بالاتر بودن در هنگام صبح مشهودتر از عصر است و برای افزایش قابل توجه چربی سوزی در نوبت عصر احتمالاً نیاز به فعالیت شدیدتر و مدت زمان بیشتری است.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
شهرام غلامرضایی؛ بهمن میرزایی؛ حمید اراضی؛ فرهاد رحمانینیا
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 133-149
چکیده
هدف: پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر مکملدهی سیر بر پاسخ تعدادی از شاخصهای التهابی و آنزیمی به دنبال یک جلسه فعالیت هوازی فزاینده در دختران غیرفعال انجام شد. روششناسی: 19 دختر غیرفعال داوطلب (میانگین سنی 65/2 ± 15/23 سال، شاخص تودهی بدنی 25/1 ± 93/22 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی 5/4 ± 36/30 میلی لیتر در هر کیلوگرم وزن در ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر به منظور تعیین تاثیر مکملدهی سیر بر پاسخ تعدادی از شاخصهای التهابی و آنزیمی به دنبال یک جلسه فعالیت هوازی فزاینده در دختران غیرفعال انجام شد. روششناسی: 19 دختر غیرفعال داوطلب (میانگین سنی 65/2 ± 15/23 سال، شاخص تودهی بدنی 25/1 ± 93/22 کیلوگرم بر مترمربع، حداکثر اکسیژن مصرفی 5/4 ± 36/30 میلی لیتر در هر کیلوگرم وزن در دقیقه و زمان رسیدن به واماندگی (آزمون بروس) 03/1 ± 82/7 دقیقه) به طور تصادفی و دوسویه کور و در دو گروه مکمل سیر (10 نفر) و دارونما (9 نفر) قرار گرفتند. آزمودنیها پس از دورهی 14 روزهی مکمل دهی (500 میلیگرم قرص برای هر 12 ساعت در روز)، در یک برنامه فعالیت هوازی فزاینده (آزمون بروس) شرکت کردند. تغییرات پلاسمایی شاخصهای التهابی و آنزیمی طی چهار مرحله (قبل از شروع مکملدهی، قبل، بلافاصله و 24 ساعت پس از فعالیت هوازی فزاینده) اندازهگیری شد. یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که انجام فعالیت هوازی شدید باعث افزایش معنی داری در سطح پلاسمایی شاخصهای التهابی و آنزیمی ناشی از فشار اکسایشی، در هر دو گروه مکمل دهی و دارونما شده است (05/0P<). همچنین مکمل سیر به طور معنی داری باعث کاهش سطح پلاسمایی پروتئین واکنشی سی با حساسیت بالا، لنفوسیتها، نوتروفیلها، آسپارتات ترانسفراز و آلانین ترانسفراز بلافاصله بعد از پروتکل ورزشی در گروه مکمل شده است (05/0P<). این در حالی است که مکمل سیر بر شاخصهای گلبولهای سفید تام، اینترلوکین ـ شش، لاکتات دهیدروژناز و کراتین فسفوکیناز تاثیرمعنی داری نداشته است. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که مکملدهی سیر منجر به کاهش سطح پلاسمایی پروتئین واکنشی سی با حساسیت بالا ، لنفوسیت ها، نوتروفیل ها و شاخص های آنزیمی آلانین ترانسفراز و آسپارتات ترانسفراز شده است. بنابراین ممکن است سیر به عنوان یک مکمل غذایی در فعالیتهای هوازی، باعث کاهش اثرات ناشی از فشار اکسایشی در ورزشکاران شود.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
مجید سیفی آذر نژاد
دوره 5، شماره 2 ، آذر 1394، صفحه 151-163
چکیده
هدف: مطالعه حاضر جهت بررسی ظرفیت اثرات محافظت کنندۀ سلولی سیلیمارین در بازیکنان جوان فوتبال پس از انجام یک وهله فعالیت مقاومتی انجام شد. روششناسی: 18 بازیکن مرد فوتبال (با میانگین سنی 31/1±09/16 سال، درصد چربی 87/2±21/14 و شاخصتودۀ بدنی 70/0±96/21 کیلوگرم بر مجذور متر) در قالب طرح نیمهتجربی و تصادفی در دو گروه همگن 9 نفری (شامل؛ ...
بیشتر
هدف: مطالعه حاضر جهت بررسی ظرفیت اثرات محافظت کنندۀ سلولی سیلیمارین در بازیکنان جوان فوتبال پس از انجام یک وهله فعالیت مقاومتی انجام شد. روششناسی: 18 بازیکن مرد فوتبال (با میانگین سنی 31/1±09/16 سال، درصد چربی 87/2±21/14 و شاخصتودۀ بدنی 70/0±96/21 کیلوگرم بر مجذور متر) در قالب طرح نیمهتجربی و تصادفی در دو گروه همگن 9 نفری (شامل؛ 140 میلیگرمی کپسول سیلیمارین یا دارونما 3 بار در روز بمدت 2 هفته) تقسیم شدند. پس از مکملدهی، آزمودنیها در یک قرارداد فعالیت مقاومتی دایرهای باوزنه (با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه در سه نوبت با تکرارهای شش تایی) شامل شش ایستگاه شرکت کردند. تغییرات شاخصهای آسیب سلولی (CK و LDH تام سرمی) طی سه مرحله (حالت پایه، پس از دوره مکملدهی و 24 ساعت پس از اجرای فعالیت ورزشی) اخذ شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس مکرر بینگروهی، پس تعقیبی بونفرونی و تی مستقل در سطح معنیداری 05/0 بررسی گردید. یافتهها: نتایج بدست آمده حاکی است که مکملدهی سیلیمارین تأثیر معنیداری بر فعالیت آنزیمهای سلولی پایه ندارد. بهعلاوه، انجام فعالیت مقاومتی منجر به افزایش معنیدار سطوح سرمی آنزیمهای آسیب سلولی 24 ساعته در هر دو گروه میگردد (05/0P≤). هرچند، دامنۀ تغییرات فعالیت آنزیمهای CK و LDH تام سرمی گروه شبهدارو بهطور معنیداری بیشتر از گروه سیلیمارین بود (05/0P≤). نتیجهگیری: براساس یافتههای حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً مکملدهی سیلیمارین بتواند از تغییرات نامطلوب آسیب سلولی ناشی از فعالیت مقاومتی در مردان جوان فوتبالیست بکاهد.