مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
پیام سعیدی؛ حمید محبی؛ فرهاد رحمانینیا؛ فهیمه محمد قاسمی
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 89-108
چکیده
هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر 10 هفته استفاده از روشهای تعادل منفی انرژی همراه با رژیم غذایی پرچرب بر اندازۀ آدیپوسیت و سطوح آدیپونکتین در نواحی مختلف حفرۀ شکمی و متغیرهای قندی و لیپیدی و مقاومت به انسولین در موشهای نر چاق نژاد ویستار بود. روششناسی: نمونۀ آماری تحقیق حاضر را 64 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار تشکیل میدادند ...
بیشتر
هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر 10 هفته استفاده از روشهای تعادل منفی انرژی همراه با رژیم غذایی پرچرب بر اندازۀ آدیپوسیت و سطوح آدیپونکتین در نواحی مختلف حفرۀ شکمی و متغیرهای قندی و لیپیدی و مقاومت به انسولین در موشهای نر چاق نژاد ویستار بود. روششناسی: نمونۀ آماری تحقیق حاضر را 64 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار تشکیل میدادند (میانگین وزنی 6/ 12±5/194 گرم). نمونهبرداری بافت و خون در هفتههای اول، 18 و 28 و پس از ناشتایی شبانه صورت گرفت. پس از نمونهبرداری پایه،56 سر موش باقیمانده بهطور تصادفی به گروههای کنترل (16 سر) و رژیم غذایی پرچرب (40 سر) تقسیم شدند. گروه پرچرب پس از 18 هفته، به زیرگروههای رژیم پرچرب و تعادل منفی انرژی شامل محدودیت کالری، تمرین هوازی و ترکیبی (محدودیت کالری همراه با تمرین هوازی) تقسیم شدند. زیرگروههای تعادل منفی انرژی به مدت 10 هفته، تحت تمرین هوازی (دویدن) با شدت70 تا 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی، 25% محدودیت کالری و تناوب دو روش قرار گرفتند. سطوح آدیپونکتین و اندازۀ آدیپوسیت در بافت چربی نواحی خلف صفاقی و احشایی و همچنین سطوح سرمی گلوکز ، انسولین و نیمرخ لیپیدی اندازهگیری شدند. شاخص مقاومت به انسولین نیز محاسبه گردید. یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که در مقایسه با غذای پرچرب، روشهای تعادل منفی انرژی علیرغم مصرف غذای پرچرب سبب کاهش معنیدار اندازۀ آدیپوسیت نواحی احشایی و صفاقی خلفی و همچنین بهبود معنیدار شاخص مقاومت به انسولین، کاهش معنیدار سطوح سرمی انسولین و گلوکز در موشهای صحرایی چاق شد (05/0>P). با وجود این، تعادل منفی انرژی علیرغم بهبود متغیرهای پروفایل لیپیدی تنها سبب کاهش معنیدار در تریگلیسرید گردید (05/0>P). آدیپونکتین بافت چربی نواحی مورد مطالعه در زیرگروههای تعادل منفی انرژی در مقایسه با گروه غذای پرچرب، تنها در گروه ترکیبی افزایش معنیداری نشان داد (05/0>P). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که روشهای تعادل منفی انرژی حتی در زمان مصرف غذای پرچرب میتوانند سبب کاهش اندازۀ آدیپوسیت در بافتهای چربی احشایی و خلف صفاقی شوند که تا حد زیادی با بهبود نیمرخ لیپیدی و متابولیکی همسو است. نتایج همچنین نشان دهندۀ برتری تمرین هوازی در بهبود پروفایل لیپیدی نسبت به سایر روشهای تعادل منفی انرژی میباشد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
علیرضا صفرزاده؛ امین بصیری
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 109-119
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی پروتئین واکنشی C (CRP) و سرم آمیلوئید A (SAA) بر اثر هشت هفته تمرین مقاومتی دایرهای در مردان چاق بود. روششناسی: بیستوشش مرد چاق با میانگین سن 9/7±8/36 سال، وزن 8/10±8/92 کیلوگرم و شاخص توده بدن 8/2±5/31 کیلوگرم بر مترمربع بهطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کرده و به دو گروه کنترل (13 نفر) ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی پروتئین واکنشی C (CRP) و سرم آمیلوئید A (SAA) بر اثر هشت هفته تمرین مقاومتی دایرهای در مردان چاق بود. روششناسی: بیستوشش مرد چاق با میانگین سن 9/7±8/36 سال، وزن 8/10±8/92 کیلوگرم و شاخص توده بدن 8/2±5/31 کیلوگرم بر مترمربع بهطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کرده و به دو گروه کنترل (13 نفر) و تمرین مقاومتی (13 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین هشت هفته تمرین مقاومتی دایرهای با شدت 50 تا 85 درصد یک تکرار بیشینه را 3 روز در هفته انجام دادند. شاخصهای پیکر سنجی همراه با سطوح پلاسمایی CRP و SAA در ابتدا و پایان مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها: هشت هفته تمرین مقاومتی منجر به کاهش معنیدار وزن، شاخص تودة بدن و درصد چربی آزمودنیها شد (05/0≥P). کاهش معنیدار غلظت پلاسمایی CRP در مقایسه با گروه کنترل نیز مشاهده شد (05/0≥P). سطوح پلاسمایی SAA در هر دو گروه کنترل و تمرین مقاومتی در مقایسه با مقادیر پیشآزمون با افزایش معنیدار همراه بود (05/0≥P)، لیکن تفاوت معنیداری در تغییرات سطوح پلاسمایی SAA بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: یافتههای این تحقیق نشان داد که تمرین مقاومتی دایرهای سطوح پلاسمایی CRP را در مردان چاق کاهش داد که با بهبود ترکیب بدنی همراه میباشد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
آمنه پوررحیم قورقچی؛ ارسلان دمیرچی؛ پروین بابایی
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 121-135
چکیده
هدف: هدف تحقیق بررسی اثر تمرین ترکیبی هوازی-مقاومتی بر وزن چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود. روششناسی: 50 سر موش صحرایی ماده سیزده هفته (میانگین وزن 5±180گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگنسازی وزن بدن در دو گروه شم (20=n) و اوارکتومی (30=n) شامل زیرگروههای تمرین و اوارکتومی (10=n) و دو گروه اوارکتومی ...
بیشتر
هدف: هدف تحقیق بررسی اثر تمرین ترکیبی هوازی-مقاومتی بر وزن چربی احشایی، اُمنتین-1 و مقاومت انسولینی در موش صحرایی اوارکتومی شده بود. روششناسی: 50 سر موش صحرایی ماده سیزده هفته (میانگین وزن 5±180گرم) به روش تصادفی و بر اساس همگنسازی وزن بدن در دو گروه شم (20=n) و اوارکتومی (30=n) شامل زیرگروههای تمرین و اوارکتومی (10=n) و دو گروه اوارکتومی (کنترل؛20=n) قرار گرفتند. دو هفته پس از اوارکتومی، برای اندازهگیری امنتین-1 و مقاومت انسولینی، نمونه خونی گروههای شم1و اوارکتومی1جمعآوری و چربی احشایی استخراج و توزین شد. دو گروه دیگر حیوانات اوارکتومی شده بهصورت تصادفی در گروههای تمرین و اوارکتومی2 قرار گرفتند. برنامه تمرین 8 هفته، 3 روز در هفته، سرعت 20 متر بر دقیقه، 60 دقیقه در روز، شیب 10 درجه و دارای وزنه 3% وزن بدن حیوان، متصل به دم، انجام شد. بعد از بیهوشی و گرفتن نمونه خونی، چربی احشایی برداشته و توزین شد. امنتین-1 با الایزا و مقاومت انسولینی با شاخص HOMA-IR اندازهگیری شد. یافتهها: بین میانگین وزن بدن گروهها در شروع مطالعه اختلاف معنیداری وجود نداشت. تغییرات چربی احشایی، امنتین-1 و مقاومت انسولینی، دو هفته پس از جراحی، در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم معنیدار نبود. در پایان هشت هفته چربی احشایی، بدون کاهش وزن بدن، در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 4/21% کمتر افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 5/92% افزایش یافت (05/0>P). امنتین-1 گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با گروههای اوارکتومی و شم، به ترتیب 5/56% و 6/51% افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی در مقایسه با شم 1/3% کاهش یافت (05/0>P). مقاومت انسولینی در گروه تمرین و اوارکتومی نسبت به گروه اوارکتومی 7/74% کمتر افزایش یافت؛ درحالیکه در گروه اوارکتومی نسبت به شم 7/193% افزایش یافت (05/0 >P)؛ مقاومت انسولینی گروه تمرین و اوارکتومی در مقایسه با شم کاهش غیرمعنیداری داشت. نتیجهگیری: هشت هفته تمرین هوازی-مقاومتی چربی احشایی و مقاومت انسولینی را با افزایش امنتین-1 در موش صحرایی اوارکتومی شده کاهش داد. لذا به نظر میرسد، هشت هفته تمرین هوازی- مقاومتی با شدت Vo2max %85-70 برای کنترل وزن، کاهش چربی احشایی و مقاومت انسولینی با بهبود امنتین-1 در دوران یائسگی مناسب است.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فتاح مرادی
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 137-149
چکیده
هدف: مقاومت انسولینی حتی در افراد جوان با کمتحرکی و چاقی مرتبط است. نشان دادهشده است که شاخصهای جدید مقاومت انسولینی از ارزش بالینی برخوردارند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین مقاومتی بر شاخصهای جدید مقاومت انسولینی در مردان جوان چاق غیرفعال است. روششناسی: در یک کار آزمایی نیمه تجربی، 21 مرد جوان چاق غیرفعال ...
بیشتر
هدف: مقاومت انسولینی حتی در افراد جوان با کمتحرکی و چاقی مرتبط است. نشان دادهشده است که شاخصهای جدید مقاومت انسولینی از ارزش بالینی برخوردارند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین مقاومتی بر شاخصهای جدید مقاومت انسولینی در مردان جوان چاق غیرفعال است. روششناسی: در یک کار آزمایی نیمه تجربی، 21 مرد جوان چاق غیرفعال بهطور تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی (10 نفر، 3/3±7/26 سال، 8/2±6/32 کیلوگرم بر مترمربع) و کنترل (11 نفر، 1/3±1/27 سال، 3/3±2/32 کیلوگرم بر مترمربع) تقسیم شدند. ویژگیهای عمومی آزمودنیها، غلظت رسیستین سرم و شاخصهای آدیپونکتین-رسیستین (AR)، مدل ارزیابی هومئوستاز-آدیپونکتین (HOMA-AD) و مقاومت انسولینی (IRAR) قبل و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. پروتکل تمرین مقاومتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه (3 جلسه تمرین در هفته، ده ایستگاه، 3 نوبت 12-8 تکرار در هر ایستگاه، شدت 80-60 درصد یک تکرار بیشینه، میزان استراحت بین نوبتها 1 دقیقه و بین ایستگاهها 2 دقیقه، مدت زمان تمرین اصلی حدود 70-65 دقیقه در هر جلسه) بود. یافتهها: تمرین مقاومتی غلظت رسیستین سرم (006/0=P)، HOMA-AD (015/0=P)، AR (038/0=P) و IRAR (019/0=P) را کاهش داد، اما هیچکدام از شاخصهای مذکور در گروه کنترل تغییر معنیداری نشان نداد. مقایسه میانگینهای اختلاف پیشآزمون-پسآزمون این شاخصها بین دو گروه نیز تفاوتهای معنیداری نشان داد (05/0>P). نتیجهگیری: تمرین مقاومتی سطوح شاخصهای جدید مقاومت انسولینیرا در مردان جوان چاق غیرفعال کاهش میدهد که میتواند از جهت پیشگیری در برابر خطر بیماریهای قلبی-عروقی و متابولیکی برای این گروه جمعیتی ارزش کاربردی داشته باشد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
اکرم ارزانی؛ شادمهر میردار؛ مهدی هدایتی
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 151-158
چکیده
هدف: آکواپورین5 (AQP5) پروتئین درون غشایی است که نقش مهمی در حفظ هموستاز آب ریه ایفا میکند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات تناوبی بر افزایش سطوح AQP5 بافت ریه موشهای در حال بالیدگی بود. روششناسی: 30 سر موش صحرایی ویستار نر سههفتهای بهطور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 6 هفته (6 جلسه ...
بیشتر
هدف: آکواپورین5 (AQP5) پروتئین درون غشایی است که نقش مهمی در حفظ هموستاز آب ریه ایفا میکند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات تناوبی بر افزایش سطوح AQP5 بافت ریه موشهای در حال بالیدگی بود. روششناسی: 30 سر موش صحرایی ویستار نر سههفتهای بهطور تصادفی به سه گروه پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 6 هفته (6 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه و با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه) بر روی تردمیل به تمرین پرداختند. اندازهگیری سطوح AQP5به روش ELISA انجام شد. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون LSD در سطح 05/0≥P انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که افزایش معنیداری بین سطوح AQP5 گروههای کنترل و پایه با گروه تمرین وجود دارد (001/0P<). در حالیکه بین تغییرات AQP5 گروه پایه با گروه کنترل تفاوت معنیداری وجود ندارد. همچنین شش هفته تمرین تناوبی موجب افزایش سطوح AQP5 بافت ریه گروه تمرین نسبت به گروههای کنترل و پایه به ترتیب به میزان 03/229 و 9/284 درصد شده است. نتیجهگیری: به نظر میرسد یک دوره تمرین تناوب به نظر میرسد یک دوره تمرین تناوبی میتواند با بهبود عملکرد سلولهای اپیتلیال موجب حمایت از تغییرات سطوح آکواپورین5 در طی دوران بالیدگی، و بهبود شاخصهای هموستازی مایعات ریه شود.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
رامین امیرساسان؛ علی ضرغامی خامنه؛ علی اوجاقی
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 159-172
چکیده
هدف: تحقیق حاضر بهمنظور تعیین تأثیر مکملدهی کراتین بر برخی شاخصهای کوفتگی عضلانی تأخیری (زیستشیمیایی، عملکردی و محیطی) متعاقب فعالیت مقاومتی در مردان کشتیگیر انجام شد. روششناسی: 18 مرد کشتیگیر داوطلب (میانگین سنی13/1±11/21 سال، درصد چربی 84/1±67/12% و شاخص توده بدنی 70/0±96/21 کیلوگرم بر مجذور متر) بهطور تصادفی و دوسویه ...
بیشتر
هدف: تحقیق حاضر بهمنظور تعیین تأثیر مکملدهی کراتین بر برخی شاخصهای کوفتگی عضلانی تأخیری (زیستشیمیایی، عملکردی و محیطی) متعاقب فعالیت مقاومتی در مردان کشتیگیر انجام شد. روششناسی: 18 مرد کشتیگیر داوطلب (میانگین سنی13/1±11/21 سال، درصد چربی 84/1±67/12% و شاخص توده بدنی 70/0±96/21 کیلوگرم بر مجذور متر) بهطور تصادفی و دوسویه کور در دو گروه کراتین (9نفر) و شبه دارو (9نفر) قرار گرفتند. آزمودنیها پس از دورة شش روزة مکملدهی (300 میلیگرم در کیلوگرم وزن بدن روزانه کراتین یا دکستروز)، در یک برنامه فعالیت مقاومتی دایرهای با وزنه (با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه در سه نوبت با تکرارهای ششتایی) شامل شش ایستگاه شرکت کردند. تغییرات شاخصهای کوفتگی عضلانی طی سه مرحله (قبل از شروع مکمل دهی، بلافاصله و 24 ساعت پس از اجرای قرارداد فعالیت مقاومتی) اندازهگیری شد. دادههای حاصله بوسیلة آزمونهای تحلیل واریانس مکرر، تعقیبی بونفرونی و تی مستقل در سطح معنیداری 05/0 بررسی شد. یافتهها: نتایج نشان داد، یک جلسه فعالیت مقاومتی باعث افزایش معنیداری در شاخصهای کراتین کیناز (CK) و احساس درد بلافاصله میگردد (05/0P≤). اگرچه دامنة تغییرات 24 ساعتة کراتینکیناز سرم گروه کراتین بهطور معنیداری پایینتر از گروه شبه دارو بود (05/0P≤). اما، تفاوت 24 ساعتة محیط ران، انعطافپذیری، قدرت هم طول بیشینه و توان انفجاری اندام تحتانی دو گروه معنیدار نبود. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان داد که مکملدهی کوتاهمدت کراتین منجر به کاهش میزان برخی از شاخصهای کوفتگی عضلانی (کراتین کیناز تام سرم) میشود. بنابراین، مکملدهی کراتین ممکن است میزان کوفتگی عضلانی متعاقب فعالیت مقاومتی را کاهش دهد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فرهاد رحمانینیا؛ جواد مهربانی؛ مهدیه زنگنه
دوره 4، شماره 2 ، آذر 1393، صفحه 173-185
چکیده
هدف: افزایش سن در زنان و بروز آمنوره میتواند منجر اختلالات تغذیهای و به دنبال آن چاقی و ناخرسندی زنان از تناسب اندام خود شود. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی رابطه بین اختلالات تغذیهای، آمنوره و نارضایتی از شکل بدن در زنان میانسال ورزشکار و غیر ورزشکار بود. روششناسی: به این منظور 434 زن (108 ورزشکار و 326 غیر ورزشکار) بین سنین 50-35 در این ...
بیشتر
هدف: افزایش سن در زنان و بروز آمنوره میتواند منجر اختلالات تغذیهای و به دنبال آن چاقی و ناخرسندی زنان از تناسب اندام خود شود. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی رابطه بین اختلالات تغذیهای، آمنوره و نارضایتی از شکل بدن در زنان میانسال ورزشکار و غیر ورزشکار بود. روششناسی: به این منظور 434 زن (108 ورزشکار و 326 غیر ورزشکار) بین سنین 50-35 در این پژوهش شرکت کردند. دادههای پژوهش بهوسیله پرسشنامههای جمعیتشناسی، بررسی سابقه فعالیت ورزشی، وضعیت قاعدگی، نگرش غذایی-26 گزینهای و مقیاس تصویری شکل بدن جمعآوری شد. قد و وزن به منظور تعیین BMI واقعی، ادراک شده و دلخواه اندازهگیری شد. دادهها با آزمونهای یومان ویتنی و همبستگی اسپیرمن مورد آنالیز قرار گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد بین اختلال تغذیه و آمنوره ثانویه در دو گروه، تفاوت معنیداری وجود نداشت. در حالی که بین نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن و BMI واقعی بین دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده شد (05/0P<). میزان نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن در زنان غیر ورزشکار بیشتر بود (05/0P<). نتیجهگیری: بهطورکلی به نظر میرسد ورزش کردن میتواند در کاهش اختلالات تغذیهای و نارضایتی از بدن برای افزایش عملکرد یا تناسباندام نقش داشته باشد.