مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
نوشین صالحی اقدم؛ رقیه پوزش جدیدی؛ کریم آزالی علمداری؛ جبار بشیری؛ میرعلی رضا نورآذر
چکیده
هدف: شامل بررسی تاثیر توام هشت هفته تمرین HIIT و مکمل کورکومین بر مقدار مرگ سلولی و GSH سلولهای کبدی در موشهای نر تحت مواجهه با آرسنیک آب آشامیدنی بود. روش شناسی: تعداد 48 سر رت نر به شش گروه شامل تمرین، کورکومین، توام(تمرین و کورکومین)، آرسنیک، کنترل اتانول و کنترل آب مقطر تقسیم شدند. آرسنیک به مدت شش هفته روزانه از طریق آب آشامیدنی با دوز ...
بیشتر
هدف: شامل بررسی تاثیر توام هشت هفته تمرین HIIT و مکمل کورکومین بر مقدار مرگ سلولی و GSH سلولهای کبدی در موشهای نر تحت مواجهه با آرسنیک آب آشامیدنی بود. روش شناسی: تعداد 48 سر رت نر به شش گروه شامل تمرین، کورکومین، توام(تمرین و کورکومین)، آرسنیک، کنترل اتانول و کنترل آب مقطر تقسیم شدند. آرسنیک به مدت شش هفته روزانه از طریق آب آشامیدنی با دوز 5 میلیگرم بر هر کیلوگرم و کورکومین روزانه 15 میلیگرم بر هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ مصرف شدند. پروتکل HIIT به مدت شش هفته (، 5 روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی(4 دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد VO2max و 2 دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60 – 50 درصد) انجام شد. یافته ها: مواجهه با آرسنیک سبب کاهش مقدار CK18 M65 و کاهش نسبتا مختصر مقدار GSH کبد شد. هم کورکومین و هم اثر توام سبب معکوس شدن تغییرات CK18 M65 کبد شدند، اما فقط در گروه توام افزایش محسوس مقدار GSH کبد مشاهده شد.نتیجهگیری: مواجهه با آرسنیک کبد را در معرض استرس اکسایشی و آپوپتوز قرار می دهد و هم تمرین و هم کورکومین اثار قابل ملاحظه ای در معکوس کردن این اثرات دارند. اما فقط اثر توام قادر به جبران ذخایر ضداکسایشی کبد در مواجهه با آرسنیک می باشد. بااینحال، به دلیل محدودیتهای تحقیق و کمبود شواهد مشابه، همچنان نیاز به بررسیهای بیشتر باقی است.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
فاطمه مختاری؛ الهه طالبی گرکانی؛ خدیجه نصیری؛ ابوالفضل اکبری
چکیده
هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات هوازی تداومی و تناوبی شدید همراه با مصرف سیلیمارین بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی و تغییرات بافت کبد موشهای صحرایی مبتلا به کبد چرب بود. روش: در این مطالعه موشهای صحرایی نر پس از تزریق دگزا به 6 گروه مختلف تقسیم شدند: 1-کنترل بیمار 2-سیلیمارین 3- تمرین تناوبی 4- تمرین تناوبی+سیلیمارین 5-تمرین ...
بیشتر
هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر تمرینات هوازی تداومی و تناوبی شدید همراه با مصرف سیلیمارین بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی و تغییرات بافت کبد موشهای صحرایی مبتلا به کبد چرب بود. روش: در این مطالعه موشهای صحرایی نر پس از تزریق دگزا به 6 گروه مختلف تقسیم شدند: 1-کنترل بیمار 2-سیلیمارین 3- تمرین تناوبی 4- تمرین تناوبی+سیلیمارین 5-تمرین تداومی 6-تمرین تداومی+ سیلیمارین. در گروههای سیلیمارین، 300 میلی-گرم محلول سیلیمارین به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن گاواژ شد. گروههای تمرینی به مدت 8 هفته تمرین تداومی (54 دقیقه با سرعت 20 متر در دقیقه) و تمرین تناوبی با شدت بالا (6 وهلهی 3 دقیقهای با سرعت 40 متر در دقیقه و 3 دقیقه ریکاوری فعال با سرعت 20 متر در دقیقه) با شیب 15 درجه را روی تردمیل انجام دادند. یافتهها: مصرف سیلیمارین و انجام تمرینات ورزشی موجب بهبود تغییرات بافتی در مقایسه با گروه کنترل شد. همچنین اثر تعاملی مصرف مکمل و تمرین بر سطوح AST و ALT معنادار نبود. مصرف سیلیمارین موجب کاهش معنادار سطوح آنزیم AST و ALT شده بود (05/0p≤). سطوح AST در گروه تمرین تناوبی نسبت به گروه کنترل بطور معناداری بالاتر بود (05/0p≤). مقدار این آنزیم در گروه تمرین تناوبی+سیلیمارین نسبت به گروه تمرین تناوبی بطور معناداری کاهش یافته بود (05/0p≤). نتیجه گیری: مصرف سیلیمارین و تمرین هوازی (تداومی و تناوبی) بصورت مجزا و در ترکیب با یکدیگر میتواند موجب بهبود وضعیت بافت کبد موشهای صحرایی مبتلا به کبد چرب غیر الکلی القاء شده با دگزامتازون شود.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
فهیمه مهربانی؛ فرهاد رحمانی نیا؛ جواد مهربانی؛ نسرین رضویانزاده
چکیده
مقدمه: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) وضعیتی است که در آن تجمع چربی در کبد افزایش مییابد. ورزش میتواند با جلوگیری از تجمع بیش از حد چربی در کبد به عنوان یک مداخله غیردارویی منجر به بهبود این عارضه و جلوگیری از پیشرفت بیماریهای مزمن کبدی باشد. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر تمرینات ترکیبی با شدتهای متفاوت بر FGF-21، مقاومت به انسولین، آنزیمهای ...
بیشتر
مقدمه: کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) وضعیتی است که در آن تجمع چربی در کبد افزایش مییابد. ورزش میتواند با جلوگیری از تجمع بیش از حد چربی در کبد به عنوان یک مداخله غیردارویی منجر به بهبود این عارضه و جلوگیری از پیشرفت بیماریهای مزمن کبدی باشد. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر تمرینات ترکیبی با شدتهای متفاوت بر FGF-21، مقاومت به انسولین، آنزیمهای کبدی و ترکیب بدن زنان مبتلا به کبد چرب بود. مواد و روشها: تعداد 33 زن مبتلا به NAFLD با میانگین سنی 75/7±45/43 سال و شاخص توده بدنی 6±84/32 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی به سه گروه مساوی تقسیم شدند؛ اینتروال هوازی (AIT) - تمرین مقاومتی (ترکیبی 1)، اینتروال شدید (HIIT) - تمرین مقاومتی (ترکیبی 2) و گروه کنترل. برنامه تمرینی به مدت 12 هفته و 3 جلسه در هفته انجام شد. متغیرهای پژوهش قبل و بعد از دوره تمرینی اندازه گیری شد. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیریهای مکرر (05/0p<) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد شاخص HOMA-IR و FGF-21 سرمی در گروههای تمرین ترکیبی در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش یافته بود (05/0>p). در سطوح آنزیمهای ALT و AST، اثر و تفاوت معنی داری مشاهده نشد. همچنین، کاهش معنیداری درصد چربی بدن مشاهده شد (05/0>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد زنان مبتلا به NAFLD احتمالا بتوانند از هر دو شدت تمرین ترکیبی مقاومتی و اینتروال متوسط و شدید بهعنوان یک راهکار غیردارویی برای کاهش درصد چربی و بهبود مقاومت به انسولین و FGF-21 استفاده کنند.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
آمنه پوررحیم قورقچی؛ نیر قیم اعلایی؛ سجاد انوشیروانی
چکیده
هدف: فعالیتورزشی باعث کاهش وزن و جلوگیری از چاقی میشود. هدف، بررسی اثر هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا بر سطح سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و ترکیببدنی زنان چاق بود.روش پژوهش: آزمودنیها 16 زن داوطلب چاق (سن: 91/3±82/33 سال، وزن: 72/2±2/78 کیلوگرم، و BMI: 03/1±22/30 کیلوگرم بر مترمربع) بودند که به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (8=n) و کنترل ...
بیشتر
هدف: فعالیتورزشی باعث کاهش وزن و جلوگیری از چاقی میشود. هدف، بررسی اثر هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا بر سطح سرمی آیریزین، پروفایل لیپیدی و ترکیببدنی زنان چاق بود.روش پژوهش: آزمودنیها 16 زن داوطلب چاق (سن: 91/3±82/33 سال، وزن: 72/2±2/78 کیلوگرم، و BMI: 03/1±22/30 کیلوگرم بر مترمربع) بودند که به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (8=n) و کنترل (8=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا، سه جلسه در هفته، 60 دقیقه در هر جلسه و با شدت 75-65 درصد ضربان قلب ذخیره را انجام دادند. 24 ساعت قبل از تمرین و 48 ساعت بعد از آن نمونهخونی اخذ و آیریزین سرمی، پروفایل لیپیدی و ترکیببدنی اندازه-گیری شد. برای بررسی تفاوت میانگین قبل و بعد از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا از t مستقل و آنکوا استفاده شد. سطح معنیداری 05/0>P در نظر گرفته شد. یافتهها: سطح سرمی آیریزین (0/0001>P) و HDL (P=0/003) گروه تمرین پس از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا افزایش معنیداری داشت. در حالیکه، وزن (P<0/001)، WHR (P<0/0001)،BMI (P<0/0001)، درصد چربی (0/0001>P)، چربی بدن (P<0/0001)، LDL (P<0/001)، VLDL (P<0/0001)، تریگلیسرید (0/027=P) و کلسترول تام (0/002=P) پس از هشت هفته تمرین ایروبیک-یوگا کاهش معنیداری داشت. توده بدون چربی (0/579=P)، پس از هشت هفته تمرین ترکیبی ایروبیک-یوگا تغییر معنیداری نداشت.نتیجهگیری: تمرین ایروبیک-یوگا باعث کاهش وزن و بهبود آیریزین، ترکیب بدنی و پروفایل چربی خون در زنان چاق میشود.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
سیده فاطمه متولی؛ علیرضا براری؛ احمد عبدی؛ حسین عابد نطنزی
چکیده
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر مصرف عصاره گزنه و تمرینات هوازی بر بیان ژن VEGF و کاسپاز 3 در موش های مبتلا به سرطان ملانوما بود.روش شناسی: در این تحقیق 20 سر موش صحرایی نر بالغ هشت هفته ای به صورت تصادفی به 4 گروه شامل گروههای: کنترل ، تمرین، عصاره و تمرین+عصاره تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل 30 دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت ...
بیشتر
مقدمه: هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر مصرف عصاره گزنه و تمرینات هوازی بر بیان ژن VEGF و کاسپاز 3 در موش های مبتلا به سرطان ملانوما بود.روش شناسی: در این تحقیق 20 سر موش صحرایی نر بالغ هشت هفته ای به صورت تصادفی به 4 گروه شامل گروههای: کنترل ، تمرین، عصاره و تمرین+عصاره تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل 30 دقیقه دویدن روی تردمیل بدون شیب و با سرعت 16 متر در دقیقه برای هفته اول بود و هر هفته یک متر بر دقیقه اضافه شد تا در هفته هشتم به 22 متر بر دقیقه رسید. یک هفته پس از القا سرطان ملانوما، گروه تجربی میزان 30 mg/kg/day عصاره اتانولی گیاه گزنه را به روش خوراکی و به مدت 8 هفته مصرف کردند. برای اندازه گیری میزان بیان ژن VEGF و کاسپاز 3 از روش RT PCR در خون استفاده شد.یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بیان ژن VEGF در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل روند کاهشی داشت؛ ولی به سطح معناداری نرسید(0.154p= ). همچنین نتایج نشان داد که بیان ژن کاسپاز3 در گروه های تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت(0.000=p).همچنین آزمون تعقیبی نشان داد که بیان ژن کاسپاز3 بین گروه ترکیبی با سایر گروهها نیز تفاوت معناداری وجود دارد.بحث: نتایج نشان داد که احتمال دارد مصرف عصاره گزنه از طریق مکانیسم های مختلف مانند فعالیت آنتی اکسیدانی، القاء آپوپتوز جلوگیری از رشد سلول و مهاجرت سلولها اثرات ضد سرطانی ایجاد کنند.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
سهیلا یاور مسرور؛ علیرضا علمیه؛ محمدرضا فدائی چافی
چکیده
مقدمه: در پژوهش حاضر، به مقایسه اثر دو نوع تمرین مقاومتی- سنتی و EMS بر سطوح آیریزین، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین در زنان میانسالغیر فعالپرداخته شد. روش کار: جامعه پژوهش حاضر را 45 نفر زنان غیرفعال شهر رشت با میانگین سن (42/3 ± 46/44سال)، وزن (89/7 ± 79 کیلوگرم)، شاخص توده بدنی (94/3 ± 4/34 کیلوگرم/ مجذور قد به متر) و درصد چربی (50/4± ...
بیشتر
مقدمه: در پژوهش حاضر، به مقایسه اثر دو نوع تمرین مقاومتی- سنتی و EMS بر سطوح آیریزین، گلوکز، انسولین و مقاومت به انسولین در زنان میانسالغیر فعالپرداخته شد. روش کار: جامعه پژوهش حاضر را 45 نفر زنان غیرفعال شهر رشت با میانگین سن (42/3 ± 46/44سال)، وزن (89/7 ± 79 کیلوگرم)، شاخص توده بدنی (94/3 ± 4/34 کیلوگرم/ مجذور قد به متر) و درصد چربی (50/4± 95/39 ) تشکیل می داد، که به طور تصادفی به سه گروه مساوی 1) مقاومتی- سنتی (15 نفر)، 2) EMS (15 نفر) و 3) کنترل (15 نفر) تقسیم بندی شدند. پس از ارزیابی شاخص های آنتروپومتریکی، گروه های تمرینی به مدت هشت هفته مداخله تمرینی مخصوص به خود را اجرا نمودند. نتایج: نتایج نشان داد که سطوح آیریزین در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش معناداری را در هر دو گروه تمرینی مقاومتی- سنتی و EMS نشان داد (05/0 ≥P)، که این افزایش در گروه تمرینی EMS بیشتر بود (05/0 ≥P). سطوح انسولین وگلوکز و شاخص مقاومت به انسولین نیز در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر دو گروه تمرینی نسبت به کنترل کاهش معناداری یافت(05/0 ≥P). در حالی که تفاوت معناداری بین گروه های تمرینی وجود نداشت (05/0 ≤P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که هر دو نوع تمرین مقاومتی- سنتی و EMS از طریق افزایش در سطوح آیریزین باعث بهبود متابولیسم گلوکز و شاخص مقاومت به انسولین در زنان میانسالغیر فعالگردید.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
زهره شانظری؛ محمد فرامرزی؛ زهرا همتی فارسانی؛ محمد سلیمانی فارسانی
چکیده
مقدمه: وزن بدن از طریق تعادل بین دریافت غذا و انرژی مصرفی تنظیم میشود. هورمون گرلین باعث افزایش اشتها و مصرف غذا میگردد. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر ترتیب تمرین ترکیبی بر سطوح گرلین و انرژی مصرفی زنان دارای اضافه وزن بود.روش: 30 آزمودنی زن دارای اضافه وزن (با دامنه سنی 18 تا 32 سال و شاخص توده بدنی بالاتر از 25 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب ...
بیشتر
مقدمه: وزن بدن از طریق تعادل بین دریافت غذا و انرژی مصرفی تنظیم میشود. هورمون گرلین باعث افزایش اشتها و مصرف غذا میگردد. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر ترتیب تمرین ترکیبی بر سطوح گرلین و انرژی مصرفی زنان دارای اضافه وزن بود.روش: 30 آزمودنی زن دارای اضافه وزن (با دامنه سنی 18 تا 32 سال و شاخص توده بدنی بالاتر از 25 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به شکل تصادفی به سه گروه تمرینات استقامتی- مقاومتی ( E+S)، تمرینات مقاومتی–استقامتی ( S+E) و کنترل تقسیم و هشت هفته، هفتهای سه جلسه تمرینات ترکیبی مقاومتی و استقامتی با ترتیب متفاوت انجام دادند. 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از دوره تمرین سطوح گرلین به روش الایزا و انرژی مصرفی روزانه آزمودنیها از فرمول هریس بندیکت اندازهگیری شد. تغییرات در متغیرهای وابسته ناشی از مداخله تمرینی با آزمون تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) و آزمون تعقیبی LSD و با استفاده از نرم افزار SPSS آنالیز شد.یافتهها: نتایج نشان داد مداخله S+E وE+S باعث افزایش معنیدار (p<0.05) انرژی مصرفی نسبت به گروه کنترل شد و تاثیر معنیداری بر سطوح گرلین نداشت (p>0.05). همچنین بین تاثیر مداخله-های E+S ، S+E نسبت به یکدیگر تفاوت معنیداری بر سطح گرلین و انرژی مصرفی زنان چاق وجود نداشت. نتیجهگیری: به نظر میرسد بدون توجه به ترتیب اجرا، تمرین ترکیبی بر افزایش انرژی مصرفی زنان دارای اضافه وزن تاثیر دارد و تاثیر معنیداری بر سطوح گرلین ندارد و این شیوه تمرینی برای کاهش وزن زنان دارای اضافه وزن توصیه میشود
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
قاسم ترابی پلت کله؛ مصطفی کاظمی؛ ثریا سعیدی
چکیده
هدف: دیابت منجر به فیبروز قلبی شده که با پیشرفت بیماری بدتر میشود و به کاردیومیوپاتی دیابتی منجر میشود. در ا ین مطالعه اثر فعالیت ورزشی هوازی (AT) همراه با بربرین کلراید (BR) بر بیان TGF-β وSmad4 بافت قلب موشهای صحرایی دیابتی بررسی شد. روش شناسی: تعداد 32 موش صحرایی نر ویستار (03/17±09/276 گرم، 10 هفتهای) به طور تصادفی به چهار گروه (8=n): دیابت ...
بیشتر
هدف: دیابت منجر به فیبروز قلبی شده که با پیشرفت بیماری بدتر میشود و به کاردیومیوپاتی دیابتی منجر میشود. در ا ین مطالعه اثر فعالیت ورزشی هوازی (AT) همراه با بربرین کلراید (BR) بر بیان TGF-β وSmad4 بافت قلب موشهای صحرایی دیابتی بررسی شد. روش شناسی: تعداد 32 موش صحرایی نر ویستار (03/17±09/276 گرم، 10 هفتهای) به طور تصادفی به چهار گروه (8=n): دیابت (DM)، دیابت -بربرین (BRDM)، دیابت-تمرین هوازی (ATDM)، دیابت-تمرین هوازی-بربرین (ATBRDM)، تقسیم شدند. دیابت با تزریق استرپتوزوتوسین القا شد. گروههای تمرین به مدت شش هفته برنامه تمرین هوازی فزاینده (18-10 متر در دقیقه، 40-10 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی تردمیل انجام دادند. بربرین کلراید (mg/kg/day 30) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. در پایان هفته ششم نمونه بافت قلب جمعآوری شد. سطوح بیان ژنی TGF-β و TGF-β به روش real- time PCR اندازهگیری شد. داده ها با استفاده از آزمون ANOVA در سطح معنیداری 05/0 p< آزمون شد.یافتهها: نتایج نشان داد که AT، BR و ترکیب AT-BR در موشهای دیابتی باعث کاهش معنیدار در میزان TGF-β1 (0001/0=p) وSmad4 (0001/0=p) بافت قلب شد. همچنین کاهش معنیداری در میزان این شاخصها در گروه ATBRDM نسبت به BRDM و ATDM مشاهده شد (05/0 p<). نتیجهگیری: AT و BR با بهبود نشانگرهای فیبروز بافت قلب، یک استراتژی موثر برای بهبود فیبروز قلبی در موشهای دیابتی با STZ میباشد. علاوه بر این، AT و BR اثر همافزایی محافظتی قلبی را برای کاهش نشانگرهای فیبروز قلبی نشان داد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
حنانه خلیلی آتنی؛ رزیتا فتحی؛ خدیجه نصیری؛ ابوالفضل اکبری
چکیده
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثر ده هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره دانهی گلرنگ بر بیان ژن PIK3R1 و عملکرد کلیه پس از مصرف دگزامتازون در موشهای صحرایی نر بالغ طراحی شد.روششناسی: تعداد 25 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار (وزن32±371 گرم) بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل، دگزامتازون، دگزامتازون+گلرنگ (mg/kgbw 500، بهصورت روزانه، توسط گاواژ)، ...
بیشتر
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثر ده هفته تمرین هوازی و مصرف عصاره دانهی گلرنگ بر بیان ژن PIK3R1 و عملکرد کلیه پس از مصرف دگزامتازون در موشهای صحرایی نر بالغ طراحی شد.روششناسی: تعداد 25 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار (وزن32±371 گرم) بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل، دگزامتازون، دگزامتازون+گلرنگ (mg/kgbw 500، بهصورت روزانه، توسط گاواژ)، دگزامتازون+تمرین هوازی(60 دقیقه، سرعت 28 متر/دقیقه، پنج روز در هفته، ده هفته)، دگزامتازون+گلرنگ+ تمرین هوازی تقسیم شدند. القای آسیب کلیوی با تزریق زیرپوستی دگزامتازون (mg/kgbw 8) به مدت شش روز انجام شد. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمون آنالیز واریانس دوطرفه در سطح معناداری 05/0P≤ انجام شد.یافتهها: یافتههای بیان ژن PIK3R1 تأثیر معناداری را در گروههای مختلف نشان نداد. علیرغم تغییرات مشاهده شده در بافتشناسی کلیه، دگزامتازون موجب تغییرات غیرمعنادار اوره و اسیداوریک شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که ده هفته مصرف عصارهی گلرنگ موجب کاهش معنادار اوره و افزایش غیرمعنادار اسیداوریک در موشهای مبتلا به آسیب کلیوی شد. همچنین ده هفته تمرین هوازی نیز موجب کاهش معنادار اوره و کاهش غیرمعنادار اسیداوریک در موشهای مبتلا به آسیب کلیوی شد. علیرغم تغییرات معنادار اوره و غیرمعنادار اسیداوریک تمرین هوازی و عصارهی گلرنگ میتواند موجب بهبود آسیب کلیوی شود.نتیجهگیری: به نظر میرسد ده هفته تمرین هوازی و مصرف عصارهی دانه ی گلرنگ میتواند موجب بهبود آسیب کلیوی شود اما مداخله گرهای این پژوهش نمیتوانند تغییری در بیان ژن PIK3R1 ایجاد کنند.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
حافظ عیناوی؛ عبدالحمید حبیبی؛ روح اله رنجبر؛ محمد رمی
چکیده
هدف: مصرف مکملهای ورزشی قبل از فعالیت مقاومتی میتواند بر پاسخ هورمونی به فعالیت ورزشی تاثیرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مصرف مکمل پیش تمرین همراه با اجرای یک جلسه فعالیت مقاومتی بر پاسخ هورمونی بوده است.روش پژوهش: شانزده دانشجوی مردتربیت بدنی (1.7±.22.9 سال، 4.0±67.8 وزن 1.7±23.1 کیلوگرم متر مربع) در یک طرح تصادفی-متقاطع، با ...
بیشتر
هدف: مصرف مکملهای ورزشی قبل از فعالیت مقاومتی میتواند بر پاسخ هورمونی به فعالیت ورزشی تاثیرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مصرف مکمل پیش تمرین همراه با اجرای یک جلسه فعالیت مقاومتی بر پاسخ هورمونی بوده است.روش پژوهش: شانزده دانشجوی مردتربیت بدنی (1.7±.22.9 سال، 4.0±67.8 وزن 1.7±23.1 کیلوگرم متر مربع) در یک طرح تصادفی-متقاطع، با مصرف دارونما و به صورت دوسویه کور دو جلسه فعالیت مقاومتی را با یک هفته فاصله بین هر جلسه اجرا کردند. آزمودنیها 30 دقیقه قبل از فعالیت مکمل (یا دارونما) را مصرف کردند. مکمل یک پیمانه (6.5 گرمی) مکملC4 (شرکت سلوکور) بود. دارونما نیز 6.5 گرم مالتودکسترین بود. نمونههای خونی در حالت ناشتا و در فواصل قبل ، بلافاصله و یک ساعت پس از فعالیت برای سنجش غلظت هورمون های رشد، تستوسترون،کورتیزول و لاکتات اخذ شد. برای تحلیل دادههای آماری از آزمون های واریانس با اندازهگیری مکرر و بونفرونی استفاده شد.نتایج: تحلیل آماری نتایج نشان داد که تفاوت هیچ معنیداری بین پاسخ حاد هورمون تستوسترون، هورمون کورتیزول و لاکتات خون بلافاصله و یک ساعت بعد از فعالیت مقاومتی در شرایط مصرف مکمل و دارونما وجود ندارد (p>0.05). با این حال، افزایش هورمون رشد بلافاصله پس ازفعالیت مقاومتی در شرایط مصرف مکمل به صورت معنیداری بیشتر از شرایط مصرف دارونما بوده است (p<0.025).نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش مکملC4 تاثیری در کاهش تجمع لاکتات ناشی از فعالیت مقاومتی نداشته و اثری بر دستگاه بافرینگ ندارد ولی می تواند به دلیل افزایش سطوح هورمون رشد سبب بهبود شرایط آنابولیکی بدن شود.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
فهیمه کاظمی
چکیده
هدف: خرفه خواص ضد هایپرگلیسمی و ضد هایپرلیپیدمی دارد. تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) با افزایش اکسیداسیون چربی در مدت زمان کوتاهتری باعث کاهش وزن میشود. در پژوهش حاضر، تأثیر مکمل خرفه و HIIT بر کنترل گلیسمیک و دیسلیپیدمی در دانشجویان دختر چاق ارزیابی شد. روششناسی: در مطالعهای تجربی، 42 دانشجوی دختر چاق (میانگین سنی 23 سال و شاخص توده ...
بیشتر
هدف: خرفه خواص ضد هایپرگلیسمی و ضد هایپرلیپیدمی دارد. تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) با افزایش اکسیداسیون چربی در مدت زمان کوتاهتری باعث کاهش وزن میشود. در پژوهش حاضر، تأثیر مکمل خرفه و HIIT بر کنترل گلیسمیک و دیسلیپیدمی در دانشجویان دختر چاق ارزیابی شد. روششناسی: در مطالعهای تجربی، 42 دانشجوی دختر چاق (میانگین سنی 23 سال و شاخص توده بدنی (BMI) 47/1 ± 78/31 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب و به چهار گروه کنترل، مکمل، تمرین و مکمل با تمرین تقسیم شدند. مکمل شامل روزانه دو کپسول 5/0 گرمی خرفه و تمرین شامل HIIT (با شدت 75 تا 90 درصد ضربان قلب بیشینه) به مدت 8 هفته بود. شاخصهای آنتروپومتریک، گلوکز و چربیهای پلاسما قبل و بعد از آزمون اندازهگیری شد. دادهها با آزمون آماری تحلیل واریانس دوطرفه با اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: تفاوت معنیداری بین وزن، BMI، گلوکز، تریگلیسیرید (TG) و کلسترول- لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL-C) در چهار گروه وجود داشت (05/0P<)، به گونهای که وزن، BMI، گلوکز،TG در سه گروه نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری و HDL-C افزایش معنیداری یافت (05/0P<) و این تغییرات در گروه مکمل با تمرین نسبت به گروه مکمل و تمرین به تنهایی بیشتر بود. ولی، تفاوت معنیداری بین کلسترول تام (TC) و کلسترول- لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL-C) در چهار گروه وجود نداشت (05/0<P).نتیجهگیری: مصرف همزمان مکمل خرفه و HIIT میتواند تأثیر بیشتری بر بهبود کنترل گلیسمیک و کاهش دیس-لیپیدمی در دانشجویان دختر چاق نسبت به مصرف مکمل و HIIT به تنهایی داشته باشد.
مقاله پژوهشی Released under (CC BY-NC) license I Open Access I
فیزیولوژی ورزشی
حمیدرضا نیری خوب؛ مهرزاد مقدسی
چکیده
در مطالعه حاضر، به بررسی اثر یک دوره فعالیت های مقاومتی منظم بر تغییرات گالکتین-3 نسبت به یک جلسه تمرین مقاومتی شدید پرداخته شد. در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 11 مرد جوان با میانگین سنی 5/1 ± 6/62 سال در این مطالعه شرکت کردند. پس از اندازه گیری حداکثر قدرت، آزمودنی ها به اجرای یک وهله تمرین مقاومتی شدید در هشت ایستگاه در قالب 3 ست، با ...
بیشتر
در مطالعه حاضر، به بررسی اثر یک دوره فعالیت های مقاومتی منظم بر تغییرات گالکتین-3 نسبت به یک جلسه تمرین مقاومتی شدید پرداخته شد. در این مطالعه نیمه تجربی، تعداد 11 مرد جوان با میانگین سنی 5/1 ± 6/62 سال در این مطالعه شرکت کردند. پس از اندازه گیری حداکثر قدرت، آزمودنی ها به اجرای یک وهله تمرین مقاومتی شدید در هشت ایستگاه در قالب 3 ست، با 8 تکرار و 80 درصد حداکثر قدرت پرداختند. سپس آزمودنیها 3 روز در هفته و به مدت 8 هفته همان تمرینات مقاومتی را در قالب 3 ست با 6-21 تکرار و با 56 تا 08 درصد حداکثر قدرت اجرا کردند. 84 ساعت پس از اتمام دوره تمرینی، مجدد تمرین شدید مقاومتی اجرا شد. نمونه های خونی قبل از شروع تمرینات، بلافاصله پس از اتمام تمرین شدید مرحله اول، 84 ساعت پس از اتمام 8 هفته تمرین منظم و بلافاصله پس از اتمام تمرین شدید مرحله دوم گرفته شد.نتایج نشان داد پس از اعمال اولین جلسه شدید تمرینی، سطح گالکتین-3 افزایش معنی داری پیدا کرد (3/11 درصد و 01/0=P) اما پس از اتمام 8 هفته تمرین منظم، سطح گالکتین-3 کاهش یافت به طوری که با سطح اولیه تفاوت معنیداری نداشت (1/0=P) و سطح گالکتین-3 پس از دومین تمرین شدید مقاومتی نیز همچنان پایین باقی ماند.به طور کلی می توان نتیجه گرفت فعالیت ورزشی منظم مقاومتی می تواند در تعدیل تغییرات سطح گالکتین-3 ناشی از یک جلسه تمرین شدید مقاومتی در مردان جوان مؤثر باشد.